کتاب

معرفی کتاب امید علیه امید

داستان روشنفکران روسیه در دوره وحشت استالینی

معرفی کتاب امید علیه امید به قلم ابراهیم صحافی

 

درایام تعطیلات نوروز ۹۸ در کنار مطالعه روزمره فرصتی پیش آمده بود تا کتاب فوق را مطالعه کنم و چه فرصت مغتنمی؛ کتاب امید علیه امید از انتشارات ثالث. در گذشته کتاب‌های متعددی در مورد کارگاه‌های عظیم پلیس مخفی و اردوگاه‌های کار اجباری شوروی در مورد ساخت و مونتاژ انسان طراز نوین خوانده بودم که هر یک از زاویه‌ای موضوع را بررسی کرده بودند ولی کتاب «امید علیه امید» نکات برجسته ویژه‌ ای دارد که در این یادداشت کوتاه به آن اشاره می‌ کنم.

فردریش فون هایک در کتاب «راه بردگی» با نگاه فلسفه اقتصاد، ویژگی‌ های مهندسی اجتماعی و خطرات آن را برای محو آزادی که از نظر او مهم‌ ترین دستاورد تمدن مدرن است یادآوری و نازیسم و کمونیسم را از این دیدگاه بررسی کرده است.
هانا آرنت در کتاب «توتالیتارسم» خود تفاوت‌ های اساسی بین نحوه استقرار توتالیتاریسم در آلمان و شوروی را بیان کرده و تصریح کرده است که در آلمان عوامل ایجاد و استقرار توتالیتاریسم پس از روی کار آمدن هیتلر به سرعت تحقق یافت ولی استقرار توتالیتاریسم در شوروی تدریجی انجام شد و گام به گام پیش رفت. همین دستگاه نظری و فلسفی آرنت را می‌توان در شکل و بیانی دیگر در کتاب «امید علیه امید» یافت.
«اوسیپ ماندلشتام» به نظر تعدادی از منتقدین ادبی مهم‌ ترین شاعر قرن بیستم روسیه و به نظر تعدادی دیگر جزء پنج شاعر مهم قرن بیستم روس بود.
کتاب «امید علیه امید» توسط «نادژدا ماندلشتام» همسر این شاعر بزرگ در مورد زندگی شاعر و خودش که در کنار او زندگی می‌ کرد، نوشته شده است. نادژدا در زبان روسی به معنی امید است و عنوان کتاب با نام و زندگی نویسنده در هم آمیخته و اثر کم‌ نظیری خلق شده است.
شاعر بسیار جوان بود که انقلاب اکتبر رخ داد. شعر او با زندگی آشفته شرایط انقلابی گره خورد. علیرغم اوضاع آشفته و جنگ داخلی، کیمیایی در شعر او بود که توانست شاعر جوان را به اوج شهرت برساند. دریغ! آشفتگی جامعه به سویی رفت که شاعر آرام و نجیب در کلام شعری خود دچار غلیان گردید؛ او نه انقلابی بود نه قصد عصیان علیه انقلاب را داشت، او فقط شاعر  بود. شعرهای او از درون ناآرام می‌جوشید و از زبان آرام او جاری می‌شد. ولی زمانه تاب تحمل چنین کلامی را نداشت و همین موضوع ساده به تراژدی منتهی شد که در صفحات پر تعداد کتاب نقش بسته است….
نادژدا همسر شاعر است در سراسر کتاب خود ادعایی ندارد ولی او درک می‌کند که در کنار چه هنرمند بزرگی زندگی می‌کند.
نویسنده با درک عمیق خود پی برده است که در شرایط انقلابی، همسر سودازده و عاشق شعر او قادر نخواهد بود تا یک زندگی عادی داشته باشد این زوج در تمام طول زندگی مشترکشان هر دو آرزوی بزرگی دارند:
در بسترخود بمیرند!
ولی این خواسته در دوره ساخت انسان طراز نوین در زمان استالین، بزرگتر از آن بود که در مورد شاعر بزرگی مثل ماندلشتایم تحقق یابد که نیافت!
چند سالی از شروع برنامه‌ریزی جهت استقرار توتالیتاریسم توسط استالین در شوروی می‌گذشت، که ماندلشتایم توسط پلیس مخفی بازداشت و روانه کارگاه ساخت و مونتاژ انسان طرازنوین شد. هر چند ماندلشتایم ظاهر آرامی داشت و تسلیم هر زور و فشاری می‌ شد ولی خمیره آغشته با عشق ضمیر او استوارتر از آن بود که مناسب کارگاه مونتاژ استالینی باشد.
حادثه‌ ای به کمک آمد و او پس از مدتی آزاد و به پنج سال تبعید محکوم شد. همسرش همراه او به تبعید خودخواسته رفت. او و همسرش منفورتر از آن بودند که مشمول کار سوسیالیستی! باشند. اندوخته نادژدا فوری ته کشید گدایی مدرن برای پرهیز از مرگ ناشی از گرسنگی آغاز شد. کتاب نشان می‌ دهد که انسان هر چه قدر هم که روح بزرگی داشته باشد در مقابل گرسنگی سیاه به چه کارهایی که تن نمی‌دهد! دوره تبعید گواهی است بر این حقیقت که ظاهر اشخاص برای تجلی درون آدمی کافی نیست. به خصوص به قول حافظ «در زمانه خونریز» چه افراد ظاهرا بزرگی که نه تنها از کوچک‌ ترین کمک دریغ کردند، بلکه از این زوج جاسوسی می‌ کردند. ولی تعداد اندک انسان‌ های بی‌ ادعایی کمک کردند تا آنها از گرسنگی نجات پیدا کنند.
پنج سال سیاه گذشت و آنها آزاد شدند. هنوز بزرگ‌ ترین آرزوی آنها مرگ در بستر خود بود! در اواخر ۱۹۳٨ ماندلشتایم دوباره دستگیر و به سفر بی‌بازگشت اردوگاه کار اجباری سیبری اعزام شد و آرزوی «مرگ در بستر خود» از او دریغ شد. روح بزرگ او در چارچوب تنگ انسان طراز نوین استالین نگنجید.
تلاش نادژدا حتی برای نحوه کشته شدن او به نتیجه نرسید. میلیون‌ ها انسان در سیبری قربانی شدند نحوه مردن آنها چه اهمیتی داشت!
نادژدا پس از مرگ همسرش با نیروی لایزال عشق درونی خود تسلیم نشد و کار بزرگی را شروع کرد، جمع‌ آوری اشعار همسر که هرگز اجازه چاپ نیافته بود او موفق شد با تلاش یک عاشق، این اشعار را جمع‌ آوری کند.
استالین مرد. خروشچف در گنگره بیستم در پیشگاه رفقایی که از تمام نقاط دنیا جمع شده بودند سخنان باور نکردنی بیان کرد ولی مردم شوروی نامحرم بودند نطق خروشچف برای مردم پخش نشد. رفقای مجار که در آستانه انقلاب بودند نطق را پخش کردند و سپس ازطریق رادیو آزاد اروپا پخش جهانی شد!
از ماندلشتام مثل صدها هزار نفر اعاده حیثیت شد ولی به نادژدا نه تنها اجازه چاپ شعرهای همسرش را ندادند بلکه کتاب «امید علیه امید» او نیز که در ۱۹۶۴ نوشته شده بود در شورویِ ظارهراً استالین زدایی شده نیز اجازه انتشار نیافت و در اروپا چاپ شد.
نادژدا هرچند هرگز امید شهودی خود نسبت به انسانیت، عشق و آزادی را از دست نداد، ولی هیچ امیدی به دستگاه خروشچف و ارثیه شوم استالینی نیز نداشت. نادژدا درسال ۱۹٨۱ از دنیا رفت. در کمتر از ده سال علیرغم تلاش رقیق گورباچف دستگاه عظیم ابرقدرت شوروی بدون شلیک حتی یک گلوله با صدای گوش‌خراشی فرو ریخت. تحلیلگران هنوز هم دنبال علل این فروپاشی هستند ولی چندان موفق نیستند. چرا؟
برای شناخت علل این فروپاشی باید به عشق شهودی میلیون‌ها (نادژدا) مراجعه کرد.
برای درک این عشق شهودی، کتاب را با دقت بخوانید.
Website | + posts

پژوهشگر فلسفه سیاسی و اقتصاد

ابراهیم صحافی

پژوهشگر فلسفه سیاسی و اقتصاد

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا