در ایجاد تمدن جدید، هم عقل دکارتی و هم عقل کانتی نقش داشتند. عقل دکارتی مبتنی است بر نامحدود بودن عقل انسان در حالیکه بر اساس عقل کانتی، عقل و ذهن انسان محدود است و قادر به شناخت پدیدارها در تمام جزئیاتش نیست و صرفا میتواند به جنبههایی از واقعیت پدیدارها شناخت حاصل کند. در گسترش و توسعه علوم و فنون، عقل دکارتی موثر بود اما زمانی که عقل دکارتی وارد حیطه علوم اجتماعی میشود با اتکا و اعتماد نامحدود به عقل انسان، در صدد از بین بردن تمام سنتها، قواعد و نهادهای کهن و موجود و سپس ساختن و مهندسی دوباره آنها و ایجاد قواعد و نهادهای جدید بر اساس اهدافی است که به زعم انسانِ متکی بر عقل دکارتی، جامعه را میتواند به غایت مطلوب و ایدهآل هدایت کند. چنین رویکردی به علوم اجتماعی و جامعه، حاصلِ باور ذاتگرایانه به تاریخ و تحولات جوامع است که بر اساس آن میتوان جامعه و نهادهای آنرا تخریب کرد و از نو ساخت تا بتوان انسان و جامعه را به سوی اهداف مطلوبِ غایی هدایت کرد. این نوع تفکر که معتقد بر ساختن کامل نهادها و جامعه است مهندسی اجتماعی نامیده میشود. رویکرد مهندسی اجتماعی، در سدههای اخیر، فجایعی چون اتفاقات انقلاب فرانسه و ظهور سوسیالیسم، کمونیسم و فاشیسم در قرن بیستم را رقم زد.
فردریش فون هایک، بر اساس عقل کانتی به محدودیت عقل انسان معتقد است. هایک میگوید عقل انسان به دلیل این محدودیتهای چارهناپذیر برای شناخت پدیدارها متکی بر انتزاع است. انتزاع به انسان کمک میکند که به جنبههایی از واقعیت شناخت حاصل کند و بتواند با شرایط محیط خودش سازگار شود. در طی همین فرآیند سازگاری، عقل انسان تحول پیدا میکند و میتواند بر برخی موانع و معضلات در زندگی اجتماعی چیره شود. در واقع هایک معتقد است که اغلب نهادهای تمدن جدید، نه بر اساس طرح و قصد قبلی انسان بلکه بر اساس تحولات عقلی و سازگاری انسان با شرایط محیط پدید آمدهاند. به همین دلیل هایک مفهوم عقل تحولی را در مقابل عقل صنعگرا – که متکی بر عقل دکارتی است – مطرح میکند. هایک بر اساس مفهوم عقل تحولی، تحول در سنتها و قواعد را توضیح میدهد و شرح میدهد که سنتها و قواعد کهن به طور کامل از بین نمیروند و فقط در طی زمان، به مرور برخی جنبههای ناکارآمد سنتها و قواعد کنار گذاشته میشوند و با شرایط جدید سازگاری پیدا میکنند. به این ترتیب است که سنتها و قواعد تحول پیدا میکنند و نهادهای جدید پدید میآیند یا نهادهای موجود از وضعیت فعلی به وضعیت جدید تحول و ارتقا مییابند. قوانین نیز در جوامع مدرن مبتنی بر سنتها و قواعدی است که به همین صورت تحول یافته و در میان مردم پذیرفته شده است. این سنتها و قواعد، منشأ طراحی و تکوین حقوق عمومی است. حقوق عمومی سازوکار و چگونگی ارتباط میان ارکان دولت و ارتباط ارکان دولت با شهروندان را تبیین و مشخص میکند و قوانین بر پایه آن شکل میگیرند.
در دستگاه فکری جواد طباطبایی، نظریه زوال اندیشه و تصلب سنت با اتکا و توجه به مفهوم تحول سنت در اندیشه هایک مطرح شده است. طباطبایی بر مبنای این مفاهیم و نظریهها، تحولات اندیشه سیاسی و مشروطه در ایران را شرح میدهد و بر آن است که زمینهها و شرایطِ تکوینِ بنیانهای حقوق عمومی در دوران جدید ایران را بر اساس اندیشه جدید اروپایی و سنتهای ایرانی، تبیین و تشریح کند. بدیهی است که نظریه هایک بر اساس سنتها در اروپا ارائه شده است و نظریهپردازی طباطبایی با اتکا بر تاریخ اندیشه سیاسی جدید در اروپا و با اجتهاد در سنتهای ایرانی و توجه به نظریه تحول سنت هایک انجام میشود. به این ترتیب، طباطبایی میکوشد در نظریه خود، شرایط و زمینههای تحول و انطباق سنتهای ایرانی با اندیشه جدید اروپا را تبیین و تشریح کند، تا شرایط امکانِ گذار به تجدد (مدرنیته) و تکوین حقوق عمومی برای ایران در دوران جدید مشخص شود. در فایلهای صوتی که منتشر خواهند شد نقاط اشتراک و افتراق دیدگاه طباطبایی و هایک در چارچوب همین مفاهیم شرح داده میشود.
طباطبایی و هایک: نقاط اشتراک و افتراق ، بخش اول
دسترسی در آپارات و یوتیوب
دسترسی به فایل صوتی جلسه اول (۱) در آپارات
دسترسی به فایل صوتی جلسه اول (۱) در یوتیوب
دسترسی به فایل صوتی جلسه اول (۱) در تلگرام
دسترسی به فایل صوتی جلسه دوم (۲) در آپارات
دسترسی به فایل صوتی جلسه دوم (۲) در یوتیوب
دسترسی به فایل صوتی جلسه دوم (۲) در تلگرام
نظرات