برخی ناسازگاری و تناقضهای مصاحبه دکتر موسی غنینژاد
استاد گرانسنگ دکتر غنینژاد در مصاحبه با روزنامه همشهری که در سایت تلگرام «موسی غنی نژاد» بازنشر شده است[۱]میگوید: «در غرب اندیشه لیبرالی از بستر مسیحیت برمیخیزد و پایههای اصلی آن هم نزد متألهین مسیحی یافت میشود. آنچه سکولاریزم گفته میشود در واقع همین است. سکولاریسم یعنی دینوی شدن آن اندیشههای دینی، آنها اندیشههای دینی را در دنیای خود پیاده کردند که شده سکولاریسم».
چنین تعریفی از سکولاریسم، مخالف تعریفهای موجود در منابع است. در کتاب Oxford Dictionary of Politics 2011، سکولاریزاسیون (Secularization) اینگونه تعریف میشود: جدایی دولت یا دیگر بدنهها از بنیادهای دینی.
نیز در Oxford Dictionary of Sociology 2009 ، در مدخل «سکولاریزاسیون (“نظریه سکولاریزاسیون”)» آمده است: « فرایندی که بر آن اساس، باورها، اعمال، و نهادهای دینی، بویژه در جوامع صنعتی مدرن، اعتبار اجتماعیشان را از دست میدهند … این معیارها حاکی است که جوامع مدرن در قرن بیستم، روند سکولاریزاسیون را طی کردهاند.»
همچنین در American Heritage Dictionary 1992، مدخل سکولاریسم (Secularism) اینگونه معنی شده است: « ۱. شکاکیت یا بیتفاوتی دینی ۲- دیدگاه مبنی بر اینکه ملاحظات دینی باید از امور مدنی یا آموزش عمومی جدا شود.
ایضا در مدخل «سکولاریسم» در Oxford English Dictionary 2007 میخوانیم: «سکولاریسم»:
۱- دیدگاه مبنی بر اینکه دین و ملاحظات دینی باید به عمد، از امور دنیوی منفک گردد؛
۲- آموزش به ویژه آموزش با سرمایهگزاری عمومی، نباید باورها یا آموزههای دینی را تشویق کند.»
روشن است که هر چهار منبع (آمریکایی و بریتانیایی) ، بر جدایی عامدانه و برنامهریزی شده دین و امور غیر دینی تأکید دارند و هیچکدام، تعریف دکتر غنینژاد را تأیید نمیکنند (دنیوی شدن اندیشههای دینی).
و اما تناقضی دیگر: میگوید: «لیبرالیسمی که در دنیای امروز غرب حادث شده لیبرالیسم فایدهگرا است که انحراف از لیبرالیسم حقیقی است.»
و کمی پایینتر ادامه میدهد: «آن چه اساس پیشرفت دنیای غرب را از لحاظ سازمان سیاسی و اقتصادی تشکیل میدهد حکومت قانون است.»
در گزاره دوم دنیای غرب را به علت حکومت قانون، پیشرفته میداند اما کمی بالاتر گفته است که لیبرالیسم غرب امروز، لیبرالیسم فایدهگرا و انحرافی است؛ و به هر روی نتیجه میشود که حتی لیبرالیسم فایدهگرا و انحرافی هم میتواند منجر به پیشرفت و حکومت قانون شود. حل این تناقض، به عهده خودشان است.
تناقضی دیگر: میگوید: لیبرالیسم فایدهگرا (که به اذعان خودشان یکی از دو قرائت اصلی لیبرالیسم است) «ارزش اخلاقی ندارد … و از بطن (آن) سوسیالیسم و فاشیسم بیرون میتراود.» همچنین گفتهاند که «لیبرالیسم دنیای امروز و در غرب، لیبرالیسم فایده گرا است.» از این دو مقدمه صغری و کبری، چنین نتیجه میشود که ساختار اقتصادی، سیاسی غرب، آبستن سوسیالیسم و فاشیسم است.
به نظر میرسد ایشان در عالم ثبوتی (نفس الامر) پیگیر آرمان لیبرالیسم اصیل گم گشته هستند، همانگونه که مارکسیستها و مذهبیهای سرخورده از عالم اثباتی، در بدر دنبال مارکسیسم واقعی و دین ناب طالبانیاند. اما عقلانیت تاریخی مدرن، باور دارد که هویت، امری است تاریخمند و سیال، یعنی مارکسیسم و لیبرالیسم اصیل در عالم اثباتی یافت نمیشود، بلکه هویت آنان، همان تاریخشان است. لیبرالیسم یعنی تاریخ لیبرالیسم، اعم از بنتام، هایک، ترامپ و پوپولیسم، جامعه مرفه دموکرات، نابرابری وحشتناک طبقاتی، سرکوب دولت ملی مصدق و …
عالم اثباتی (بروزات اشیاء و پدیدهها) نشان داده که نظام لیبرال موجود غرب، توانا و سازگار کار میکند و به لحاظ رفاه و دموکراسی به مدارج بالایی رسیده – امری که در همین مصاحبه مورد تأیید دکتر غنینژاد است – اما ایشان ضمن پذیرش آرمانی دموکراسی و برابری و حقوق فردی غرب لیبرال، در عین حال آن را منحرف و بدون ارزش اخلاقی و مهلک بشریت میداند. چه باید کرد؟ آنچه در جهان اثباتی (اپیستمولوژیک) شاهدیم این است که ظاهراً به گفته دکتر غنینژاد، غرب از لیبرالیسم اصولگرا به سمت لیبرالیسم فایدهگرا منحرف شده، اما دیدیم که بر طبق فرهنگ جامعهشناسی اکسفورد سال ۲۰۰۹ ، سکولار شدن جوامع مدرن، در قرن بیستم اتفاق افتاده است و این خلاف رأی دکتر غنینژاد را مؤکد میدارد که غرب امروز را فایده گرا و منحرف میداند.
دکتر غنینژاد میگوید. «لیبرالیسم نزدیکترین راه برای تحقق آرمانهایی است که ادیان برای رستگاری دنیوی و اخروی انسان مطرح کردهاند. تحولی (را) که در غرب اتفاق افتاد میتوان به جوامع اسلامی هم تعمیم داد.»
بر فرض که این «روایت کلان» منجی بشریت را از قول یک مؤمن آرمانگرا و فدایی لیبرال بپذیریم، حال مشکل اینجاست که کدام لیبرالیسم نجاتدهنده را پیش بگیریم؛ لیبرالیسم امروزین غرب که بقول ایشان منحرف و فاقد ارزش اخلاقی است، لیبرالیسم اصولگرا هم که قرنهاست دیگر در جهان اثباتی، جایگاهی ندارد، پس ما «مریدان روی سوی» کدام «کعبه» بریم؟