یادداشت و مقاله

به یاد جان ویلیامسون، خالق مفهوم اجماع واشنگتن

به یاد جان ویلیامسون، خالق مفهوم اجماع واشنگتن
/

روز یکشنبه، ۲۲ فروردین، جان ویلیامسون (۲۰۲۱-۱۹۳۷)، اقتصاددان شهیر موسسه پترسون چشم از جهان فرو بست. همگان ویلیامسون را به‌واسطه اصطلاح «اجماع واشنگتن» در مقاله‌ای به سال ۱۹۹۰ می‌شناسند. این مقاله، که وی آن را متواضعانه صرفاً حاصل جمع‌بندی آرای موسسات اقتصادی واشنگتن، و همچنین نظریات اقتصاددانان برجسته آمریکای لاتین پیرامون اصلاح این کشورها در دهه هشتاد میلادی معرفی کرد، عملاً به نقشه راهی تبدیل شد تا عموم کشورهای در حال توسعه، از سردرگمی توصیه‌های مکاتب مختلف اقتصادی در بحبوحه فروپاشی بلوک شرق رهایی یافته و راهکاری مناسب جهت رشد اقتصادی خود بیابند. آنچه که این اندیشمند فقید لیبرال بر آن صحه گذاشت مشتمل بر ده اصل کلی در راستای بهسازی دولت‌ها، از طریق التزام به اصلاحات بازار بنیانی بود که به اختصار عبارتند از: انضباط مالی جهت مواجهه بهتر با کسری‌های بودجه و تورم ناشی از آن، کاهش هزینه‌ها و بازبینی در اولویت مخارج عمومی از طریق هدفمندسازی یارانه‌ها و تأمین بهتر هزینه‌های آموزشی و درمانی اقشار فرودست جامعه به مثابه نوعی سرمایه‌گذاری بر روی نیروی انسانی، بازسازی نظام مالیاتی با هدف گسترش پایه مالیاتی با نرخ متوسط، آزادسازی نرخ بهره، نرخ ارز رقابتی، آزادسازی تجاری ضمن حمایت محدود و مقطعی از صنایع نوپا داخلی، آزادسازی سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی، خصوصی‌سازی، مقررات‌زدایی و نهایتاً تأکید بر حقوق مالکیت.

از زمان انتشار این مقاله، بسیاری به انتقاد از مبانی نظری لیبرالیسم، اصول مندرج در آن و البته عملکرد آن دسته از کشورهایی که نیم‌نگاهی به اجماع داشته و برخی از اصول آن را به موقع اجرا گذاشته بودند، پرداختند. برخی اساس این تفکر را در ضدیت با منافع اقشار فرودست جامعه یافته و آن را به عنوان راهکاری جهت محو فرودستان از صحنه روزگار جلوه دادند. برخی اصول ده گانه اجماع را ناکافی دانسته و ویلیامسون را بخاطر عدم توجه کافی به تمامی راهکارهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و البته اقتصادی ممکن جهت حل تمامی معضلات جهان مورد سرزنش قرار دادند. برخی انتقاداتی وارد داشتند که تا به امروز مشخص نیست که اساساً اعتراض‌شان متوجه کدامین بخش مقاله اخیرالذکر است. جمع کثیری نیز به جای نکوهش رهبران فاسد کشورهای جهان سوم که از این اصول نه برابری آزادسازی اقتصادی و بهبود معیشت شهروندان خود، بلکه برای چپاول ثروت‌های ملی استفاده کردند، ویلیامسون را مسبب تمامی کاستی‌های این کشورها دانستند. این نوع مواجهات، ویلیامسون را بسیار دل چرکین نمود به نحوی که در تمامی سخنرانی‌ها و مقالاتی که در سالیان بعد در این رابطه نوشت، به نکوهش منتقدان خود به دلیل نخواندن درست متن اصلی مقاله، عدم توجه به محدودیت سر تیتر مقاله و بسط موضوع به مباحثی کلان‌تر از حلقه واشنگتن، استفاده از برچسب نئولیبرالیسم برای تخطئه آرای وی (که ویلیامسون را به تعجب وا می‌داشت که چرا این واژه به عنوان لفظی رکیک و با حالتی زننده به کار می‌رود)، پرداخت. با این حال، به گواه همکارانش، علی‌رغم سرسختی و روحیه آوانگارد ویلیامسون، وی همواره با رویی گشاده و محبت و احترامی که خاص شخصیت وی بود، به مواجهه با منتقدان خود رفت و تا اواخر عمر، در جهت بهبود و تکمیل ایده خود قلم‌فرسایی نمود. این در حالی بود که مخالفان آموزه‌های وی در سه دهه گذشته بی‌وقفه بانگ پایان عصر نئولیبرالیسم و شکست اجماع واشنگتن را سر داده‌اند، غافل از اینکه در جهانی زیست می‌کنند که ویلیامسون اگر نه یکی از شارحانش، که قطعاً یکی از بانیان آن بوده است. به لطف همه این مجاهدت‌ها، حقوق مالکیت به حقی بدیهی حتی در عقب افتاده‌ترین کشورهای جهان مبدل شد، از طریق خصوصی‌سازی بحران بدهی کشورها تا حدودی کاهش یافت و به مدد مقررات‌زدایی، موانع ایجاد کسب و کار در بروکراتیک‌ترین دولت‌ها برداشته شد. سرمایه و کالا آزادانه از هر مرزی عبور کردند و یارانه‌‌ها در مسیر هدفمند شدن به حرکت درآمدند. و این‌ها تنها بخش کوچکی از توصیف جهانی است که به‌طور مستقیم به واسطه آموزه‌های اجماع حاصل شده است. اجماع واشنگتن، مفهومی بود که در بزنگاه فروپاشی دیوار برلین و سقوط اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی امید بسیاری را برای جهانیان جهت نیل به رفاه و آزادی بیشتر ایجاد نمود. امیدی که به واسطه جهد بی‌نظیر هایک، فریدمن و سایر پیشگامان لیبرالیزاسیون در قرن بیستم بارور شد و با اقدامات جسورانه مارگارت تاچر و سایر رهبران لیبرال جهان عینیت یافت.

شاید بسیاری به هنگام خواندن این جستار، همچنان تحت تأثیر سیاه‎‌نمایی‌هایی قرار داشته باشند که به مدت سه دهه، بی‌وقفه نئولیبرالیسم و اجماع واشنگتن را مسبب فقر، نابرابری و شورش‌های خون‌بار این ایام جلوه می‌دهد اما تنها کافی است نگاهی به آمار و ارقام بیاندازیم تا معجزه لیبرالیسم را در گسترده‌ترین فقرزدایی تاریخ بشر، از چین و اندونزی تا هند و آمریکای جنوبی به عینه رویت کنیم.

جان کلام ویلیامسون این بود که اصل بنیادین اقتصاد بازار این است که مردمان چیزی را با چیزی که هم ارزش می‌دانند مبادله می‌کنند. زین رو، فقرا برای تأمین معاش خود نیازمند فرصتی هستند تا چیزی برای ارائه به دیگران تولید کرده تا در ازای آن چیزی بدست آورند. ارزش این رویکرد در این نکته نهفته است که وی اندیشه آزادی را جهت حل معضل فقر به میدان عمل فراخوانده است.

اما فراتر از آنچه که موجبات شهرت وی را در پی داشت، تلاش ویلیامسون به منظور پررنگ جلوه دادن مقوله ثبات اقتصادی، مواجهه منطقی با سیکل‌های تجاری و بسط نظریاتی که نوسانات نرخ ارز را به نحوه موجه‌تری مدیریت کند، وی را در زمره اندیشمندان علم اقتصاد قرار داد.
باری؛ ویلیامسون گرچه ترک این دیار گفته اما بی‌تردید میراث وی تا مدت‌ها سرلوحه کشورها جهت اصلاحات اقتصادی خواهد بود و اگرچه اقتباس‌های گوناگونی از آن صورت خواهد گرفت اما جملگی بر این موضوع توافق خواهند داشت که اقتصاد بدون آزادی معنا و مفهومی نخواهد داشت.

فرزین رحیمی زنوز
+ posts

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا