لیبرال پاستورالها و مصدق
لیبرال پاستورالها (۱) و مصدق
توضیح از بومرنگ: انتشار این یادداشت به معنای تائید محتوای آن نیست، و به عنوان نقدی بر دیدگاه های طرح شده توسط این مجموعه منتشر می گردد. این نوشته تلاش دارد نشان دهد که نظر لیبرال های ایران و بطور خاص دکتر موسی غنی نژاد در مورد جریانات سال ۱۳۳۲ اشتباه است. پاسخ دکتر موسی غنی نژاد به این نقد را می توانید در بومرنگ مطالعه نمائید.
سکوت دولتهای انگلیس و آمریکا درخصوص نقششان در کودتای سال ۱۳۳۲ و سرنگونی دولت مصدق، تا امروز ادامه داشته است و در گزارشهای رسمی از وقایع آن دوران بهندرت نامی از کودتا برده میشود. آنان در اظهارنظرهای عمومی از وقایع ۱۳۳۲ «قیام ۲۸ مرداد» ، یا «قیام خودجوش» یا صرفاً «سقوط» مصدق را مطرح میکنند و در تبیین «سقوط»، مصدق را چنین وصف میکنند: «شخصیت دمدمیمزاج، متکبّر و لجباز مصدق، نابودی مرحله به مرحلۀ دموکراسی و دولت مشروطه توسط او، تندروی و افراطکاری، تهاجمی بودن و نوستالژی مصدق، (۲) بیلیاقتی و کارهای غیر قانونی» (۳).
آنان مدّعی بودند که سرانجام محبوبیت مصدق افول کرد و شاه توانست پس از تبعیدی کوتاه، ترتیب عزل و استیضاح او را بدهد (۴)
این ادعای افول محبوبیت مصدق، تنها برای توجیه کودتا تبلیغ میشد وگرنه «انگلیس در گزارش سالیانۀ سال ۱۳۳۲ خود، تصدیق کرده بود که مصدق همچنان میتواند «بزرگترین تظاهرات گستردۀ عمومی» را برگزار کند» … کاردار انگلیس که بلافاصله پس از کوتا منصوب شد گزارش میدهد که «اکثریت مردم _ فارغ از حزب توده _ احتمالاً هوادار دکتر مصدق هستند». گزارش تحقیقی انگلیس در مورد انقلاب ۱۳۵۷ به خوانندگان یادآور میشود که مدتها پس از سال ۱۳۳۲ «اسطورۀ مصدق همچنان قدرتمند است» (۵)
در طول سالها مقامات انگلیسی با وسواس زیادی از ارجاع مستقیم به مداخلات انگلیس و آمریکا در اجرای کودتا اجتناب کرده بودند و تلاشی سازمانیافته را به کار گرفتهاند تا به مردم ایران و جهان بقبولانند که پیروزی شاه، ناشی از خیزش مردمی _ و نه کودتا_ بوده است. وزارت خارجۀ آمریکا میگوید «اگر سخنگویان وزارت خارجه بتوانند فرصت مناسبی پیدا کنند … و به شیوهای مبتنی بر شواهد، بر خودجوش بودن این جنبش در ایران در حمایت از دولت جدید تأکید کنند شاید مفید باشد. ما صادقانه امیدواریم ابزاری پیدا شود که یا از طریق کانالهای دولت آمریکا یا از طریق کانالهای خبرپراکنی خصوصی آمریکا، مردم آمریکا و جهان بدانند، که پیروزی شاه، نتیجۀ ارادۀ مردم ایران بوده است.» (۶) . دولتهای لیبرال آمریکا و انگلیس البته «چنین کانالهای خبرپراکنی» را سالهاست که در کشور خودمان، شادمانه یافتهاند، لیبرال پاستورالهای وطنی که با جدّیت و دقت تمام، همان توصیههای برنامهای را در مورد کودتا و مصدق از سالها پیش به کار گرفتهاند تا به ایرانیان نشان دهند که مصدق، قانونشکن و بیلیاقت و فاشیست بوده و بهصورت قانونی و با حمایت مردمی، توسط شاه خلع شده است. در صف مقدّم این عملیات متأسفانه استاد دانشور و فاضل و نیکنهاد دکتر موسی غنینژاد قرار دارد.
استاد غنینژاد «در باب اشتباه تاریخی دولتی شدن نفت» توسط مصدق و نتایج مخرّب آن برای کشورمان تابوشکنی در این زمینه را واجد «اهمیت حیاتی» میداند».
در همین مصاحبه، استاد، مصدق را با ویژگیهای زیر مینوازد که البته بسی غلیظتر از صفاتی است که گزارشهای رسمی انگلیس و آمریکا به مصدق نسبت دادهاند:
پنج ویژگی نخست ادّعایی دکتر غنینژاد مو به مو منطبق با همان صفات گزارشهای رسمی آمریکا و انگلیس است، صفات ۶ و ۷ ، توسّعاً همانند هستند و البته فاشیسم مصدق و بنیانگذاری چماقکشی، کشفیات جعلی و غیر مستند به شواهد دکتر غنینژاد به شمار میآیند. چنین تطابقی البته غریب نیست، خط اصلی را بزرگ لیبرالهای توطئهگر (۹) و متجاوز به ملتهای ضعیف، تعیین و القا میکنند، و شاهدیم که نشریات و فضای مجازی، آکنده از تداوم خطوطی است که آمریکا و انگلیس پس از کودتای ۱۳۳۲ رسماً پیش گرفتهاند و لیبرال پاستورالهای ما نیز با هماهنگی و پشتکار، «پروندهای برای مصدق» میسازند و «ملّی کردن را صورت خیر با سیرت شر» مینمایانند و با استدلالهای مغالطی، سرنگونی مصدق را قانونی میدانند و او را سرچشمۀ بدبختیهای جامعۀ ایران معرفی میکنند.
حال آنکه در نهایت مقامات رسمی و نظریهپردازان لیبرال آمریکایی و انگلیسی اذعان دارند که سقوط مصدق و برنامهریزی خلاف توسعۀ شاه مستبد، منجر به انقلاب ۱۳۵۷ گردید:
«ویلیام پولک، مقام کهنهکار وزارت خارجۀ آمریکا در «کتاب شناخت ایران» میگوید که کودتا، شاه را «در چشمان اغلب ایرانیان به عروسک آمریکا» تبدیل کرد که این «زخمی عمیق» در حافظۀ مردم بود و «برای فهم وقایع بعدی، درست تا حال حاضر (۱۳۵۷) ، باید کودتا فهمیده شود.» به طرز مشابهی استراو وزیر خارجه بریتانیا «خطی مستقیم از کودتای ۱۳۳۲ و از جمهوری اسلامی ۱۳۵۷ تا حال حاضر ترسیم می کند.» (۱۰)
در تداوم خط مشی اصلی دولتهای انگلیس و آمریکا مبنی بر انکار کودتای ۱۳۳۲، دکتر غنینژاد و هواداران، با جدّیت در این مسیر تعیینشده میتازند و فضای مجازی و نشریات را با مدّعیات خودساختۀ مصدقستیز آکندهاند. استاد میگوید مصدق «کار را به جایی رساند که با حرکت نظامی برکنار شد.» (۱۱) روشن است که به زعم گوینده، خطاهای مکرّر مصدق، برای شاه چارهای جز توسّل به حرکت نظامی بهمنظور برکناری او نگذاشته بود و این همان موضع رسمی تاکنونی دولتهای لیبرال آمریکا و انگلیس بوده است. اما برخلاف نظر ایشان مدارکِ جدیدِ منتشره گواهی میدهند که دولت های انگلیس و آمریکا نقشۀ کودتا و سرنگونی دولت قانونی مصدق را طراحی و اجرا کردهاند: آرشیو امنیت ملی ایالت متحدۀ آمریکا دو سند جدید مربوط به وقایع سال ۱۳۳۲ را در سالهای ۱۳۵۰ و ۱۳۷۷ منتشر کرده و توضیح میدهد که «سیا بدین خاطر این دو سند را در دسترس عموم قرار داد که رسانهها تأکید زیادی بر گزارش ویلبر میکردند که تصویری گمراهکننده از سال ۱۳۳۲ ترسیم میکرد … با این حال، این دو سند … عموماً گزارش ویلبر را تأیید میکنند.» آخرین ویرایش «مبارزه برای ایران» که ۴۳ صفحه از ۱۴۹ صفحهاش سفید شده و محرمانه باقی مانده است» اعلام میکند: «کودتای نظامی برای سرنگونی مصدق تحت هدایت سیا به عنوان بخشی از اقدام سیاست خارجی ایالات متحده در بالاترین سطح دولت طراحی و تأیید شد» … آرشیو امنیت ملی در زمان انتشار این اسناد، آنان را با عنوان «سیا نقش داشتن در کودتای ۱۳۳۲ ایران را تأیید می کند» منتشر کرد. (۱۲)
و اما سند دوم موسوم به «زنده باد شاه» «در مجموع ۹۳ صفحه است و ۵۹ صفحۀ آن همچنان در طبقهبندی محرمانه باقی مانده است». این سند «در ابتدا تصدیق میکند که برای پاسخ به دو پرسش، تدوین شده است. «چرا آمریکا علیه مصدق وارد عمل شد؟» و «اگر آمریکا هیچ کاری نمیکرد آیا باز هم دولت مصدق سقوط میکرد ؟»
«سند برای نخستین بار اطّلاعات حیرتانگیزی را افشا میکند که نشان میدهد سیا» به دنبال «گزینۀ ارجحی _کاشانی یا زاهدی _ برای رسیدن به قدرت» بوده و «این روایت را تقویت میکند که واشنگتن پس از افتضاح بیست و چهارم مرداد، بر کل ماجرا «خط بطلان» کشید اما روزولت در تهران با آگاهی از این که اجزای نظامی نقشه دست نخورده باقی مانده، ادامه داد».
سیا نتیجه گرفت که عملیات آژاکس موفق شد به خاطر ویژگیهایی که روزولت داشت … سند با این اعلامیه به پایان میرسد:«سقوط مصدق نقطۀ عطفی برای اثبات مهارت عملیات مخفی غیرنظامیان و قرار دادن سازمان اطلاعات غیرنظامی در خط مقدم برنامهریزی و اجرای عملیاتهای مخفی بود». (۱۳)
چنین مینماید که مقامات «آرشیو امنیت ملی» ایالات متحده و سیا، واقعگراتر از شبکۀ ضد مصدقی لیبرالهای وطنی هستند و صراحتاً به توطئۀ کودتا برای سرنگونی دولت مصدق اعتراف میکنند حال آنکه پیروان وطنیشان آن را برکناری ناشی از خطاهای مکرّر مصدق مینمایانند.
و اما اعترافی دیگر به انجام کودتای ضد مصدقی: «جک استراو وزیر خارجۀ بازنشستۀ بریتانیا در شهادت در برابر مجلس عوام در سال ۲۰۰۶ (۱۳۸۵ ) اظهار داشت: «در حالیکه دیگر همه میدانند سرویسهای اطّلاعاتی ما دخیل بودهاند، استمرار موضوع رسمی انگلیس (نه تأیید و نه تکذیب) در این موضوع، و تکرار طوطیوار این موضوع به گمانم عمیقاً خندهدار است. بنابراین من با ارائۀ اسنادی به کمیتۀ گزینش امور خارجۀ مجلس عوام در فوریه ۲۰۰۶ نیز گفتم که عناصری از سرویس اطّلاعاتی بریتانیا و سازمان سیا، محمد مصدق، نخست وزیر کاملاً دموکراتیک را با زور برکنار کردند». (۱۴)
همچنین مادلین آلبرایت وزیر خارجۀ پیشین آمریکا در سخنرانی در «شورای آمریکاییان _ ایرانیان در تاریخ ۱۷ مارس ۲۰۰۰ یادآور شد: «آمریکا در سال ۱۹۵۳ در ساماندهی براندازی نخستوزیر محبوب ایران، نقش چشمگیری بازی کرد. دولت آیزنهاور به دلایل استراتژیک، اقدامات خود را موجّه میدانست اما کودتا برای توسعۀ سیاسی در ایران، بهروشنی یک پسگرد بود». (۱۵)
گویا در همین جلسه، اردشیر زاهدی فرزند زاهدیِ کودتاچی، به آلبرایت اعتراض میکند، آیا لیبرال پاستورالهای ما نیز بابت افشای حقایق توطئه و اذعان «به کودتا»، به سیا و وزرای پیشین آمریکا و انگلیس اعتراض دارند؟ البته راه منطقیتر این است که دست از توجیه حقّانیت توطئهگران سیا و MI6 و شاه و زاهدی و اوباش جیرهبگیر بردارند و در برابر واقعیات تاریخی سر تسلیم فرود آرند.
در بیان علت سرنگونی دولت مصدق، مواضع رسمی آمریکا و انگلیس دو عامل مهم را مطرح میکنند: وضعیت وخیمِ اقتصادی و عدم پشتیبانی مردم و متّحدان پیشین مصدق مانند روحانیون و بازار از مصدق.
گزارش بخش پژوهش وزارت خارجۀ انگلیس، میگوید که مصدق «با موج ملیگرایی به قدرت رسیده است»، اما «با کودتایی نظامی به رهبری ژنرال زاهدی برکنار شده است» زیرا «لجاجت»، «بیلیاقتی» و «رفتارهای غیرقانونی»اش، مذاکرات نفتی را به بنبست کشانده، وضعیت اقتصادی را وخیم کرده، متّحدان پیشینش را طرد نموده و حتّی منجر به جدایی از کمونیستها شده است. (۱۶)
دو ماه پس از کودتا، شورای امنیت ملی آمریکا تبیین مفصّلی از سقوط مصدق انجام میدهد اما این گزارش تا سال ۱۳۹۱ (۲۰۱۲) در طبقهبندی محرمانه بوده است. تبیینهای سقوط مصدق چنین ارائه میشود:
« شخصیت دمدمیمزاج ، متکبّر و لجباز» مصدق، نابودی مرحله به مرحلۀ دموکراسی و دولت مشروطه توسط او، محاصرۀ اقتصادی، طرد کردن قبایل نیرومند …، اختلافات با کاشانی، بقایی و مکی …» (۱۷)
گزارش چاپی سالیانۀ وزارت خارجۀ بریتانیا در خصوص ایران، در روایت رسمی خود از مرداد ۱۳۳۲ به «شدت بیشتر روند ورشکستگی مالی ایران» در دورۀ مصدق، تصریح می کند. (۱۸)
ببینیم آیا گزارشهای دیگر این دو دولت همچنین وخامت اقتصادی را تأیید میکنند یا نه؟
«این ادّعا که تحریم انگلیس باعث «سقوط آزاد اقتصادی» شد اغراق بزرگی است و حتی بیش از اعمال تحریمها، وزارت خارجۀ بریتانیا هشدار داد که چنین اقدامی تأثیر بسیار اندکی بر اقتصاد میگذارد که عمدتاً همچنان مبتنی بر کشاورزی است. ایران هنوز «دولت رانتیر» نشده بود و درآمد نفت تنها ۱۱ درصد از درآمدهای دولت را تشکیل میداد. وزارت خارجۀ بریتانیا تصدیق میکرد که دولت ایران بهخوبی از پس تحریم برآمده است، که «از دست دادن درآمدهای نفتی، صدمات جدی به این اقتصاد وارد نمیکند» و «بحران نفتی تأثیر قابل ملاحظهای بر استانداردهای زندگی نمیگذارد ». (۱۹)
«سیا هم تصدیق میکرد که در اوایل آبان ۱۳۳۱ از دست دادن درآمدهای نفتی صدمهای جدی یا ماندگار بر اقتصاد وارد نکرد». (۲۰)
گزارش سیا که در آستانۀ کودتا منتشر شد، نتیجه میگرفت که دولت همچنان با «چالشی جدی» مواجه نشده است، زیرا برداشتهای کشاورزی همچنان عالی و «تورّم کنترلنشدهای پیشِ رو نبود» … پس از کودتا سفارتهای آمریکا و انگلیس شگفتزده شدند وقتی فهمیدند دولت نهتنها صنعت نفت را به صورت مؤثّری اداره کرده که بهطور منظّم حقوق کارکنان و از جمله پرسنل نظامی را هم پرداخت میکرده است. (۲۱)
« میتوان نتیجه گرفت که کودتا، نتیجۀ اقتصادِ ازهمپاشیده نبود، برعکس، بدین خاطر بود که اقتصاد در حال فروپاشی نبود. آن طور که مصدق در دادگاه ادّعا کرد، کودتا به این خاطر مهندسی شد که اقتصاد رو به پیشرفت بود». (۲۲)
دربارۀ حمایت مردمی از مصدق هم به چند سند اشاره میشود که حاکی از مقبولیت و محبوبیت مصدق در بین مردم و بازاریان و روحانیون است:
« انگلیس در گزارش سالیانۀ سال ۱۳۳۲ خود، تصدیق کرده بود که مصدق همچنان میتواند «بزرگترین تظاهرات گستردۀ عمومی» را برگزار کند و «بیش از تمام مخالفانش به طرز مؤثّرتری میتواند تودهها و اوباش» را تحریک کند. دنیس رایت کاردار انگلیس که بلافاصله پس از کودتا منصوب شد گزارش داد: «به نظر میرسد تردیدی وجود ندارد که همچنان افراد زیادی در سراسر کشور از مصدق مخفیانه حمایت میکنند… اکثریت مردم احتمالاً همچنان علاقمند به دکتر مصدق هستند». (۲۳)
« گزارشهای انگلیس درخصوص بازار که در پایان سال ۱۳۳۲ تدوین شده، تصدیق میکند که با وجود تلاشهای زاهدی و کاشانی برای متّحد ساختن بازرگانان به نفع خودشان، همچنان بخش زیادی از جامعۀ تجّار از مصدق حمایت میکنند». (۲۴)
« ریچارد کاتم تحلیلگر اصلی سیا درخصوص جناح مذهبی جبهۀ ملی بعداً پذیرفت که آیتالله کاشانی زمانی که با مصدق قطع رابطه کرد محبوبیتش را از دست داد». (۲۵)
گزارش سیا در تاریخ ۱۹ اوت ۱۹۵۳ میگوید که نقشههای ویلبر به ایستگاه تهران آموزش میداد که روحانیون برجسته بهخصوص آیتالله بروجردی در قم و مجتهدان برجسته در نجف و کربلا را ترغیب کنند تا فتوایی صوری علیه حزب توده و حلقههای پیرامون مصدق صادر کنند. (۲۶)
اما همۀ آنها آشکارا سکوت کردند.
پانوشت:
۱- ترکیب «لیبرال پاستورال» را با بهرهگیری از اصطلاح «مدرنیسم پاستورال» (روستایی) مارشال برمن، ساختهام و منظور لیبرالهای وطنی هستند که تصوّر میکنند موفّقیتهای لیبرالیسم غربی را میتوان «بی دردسر با تغییر اقتصادی، فرهنگی» برگرفته از الگوی غربی در ایران و دیگر کشورهای توسعهنیافته به انجام رساند.
تجربۀ مدرنیته، مارشال برمن، مراد فرهادپور، طرح نو، تهران، ۱۳۸۰، ص ۱۶۳-۱۶۱ .
۲- اندیشۀ پویا شمارۀ ۷۴ . ص ۸۵ ستون دوم . گزارش سفارت آمریکا.تیر و مرداد ۱۴۰۰ .
۳- همان . صفحه ۸۳ ، ستون اوّل، به نقل از کتاب پیتر آوری در ایران مدرن.
۴- همان. ص ۸۵ ستون اوّل، بند اوّل.
۵ – همان. ص ۸۸ ، ستون دوم ، بند ۳ و ۴.
۶- همان. ص ۸۵ ستون دوم ، بند اول.
۷- مهرنامه شمارۀ ۱۰ ص ۱۳۰.
۸- تمامی ویژگیهای ادّعایی از دو مأخذ زیر عیناً نقل شده است: مأخذهای شمارۀ ۲ و ۷.
۹- «احتیاط بیشتری به خرج دهیم» تا «از این خطر مهلک که بهعنوان یک قدرت توطئهگر شناخته شویم اجتناب کنیم» به نقل از یک مقام سفارت آمریکا پس از کودتا، اندیشۀ پویا ۷۵، ص ۹۰ ، ستون دوم، بند دوم.
۱۰- همان. ص ۹۱، ستون دوم، بند پایانی.
۱۱- مهرنامه. ص ۱۳۳، ستون اوّل، بند پنجم.
۱۲- اندیشۀ پویا. ص ۸۷ ستون اوّل بند سوم، و ستون دوم بند اوّل.
۱۳- همانجا. ستون دوم بند دوم و سوم .
۱۴- همان. ص ۸۵ ستون دوم به نقل از:
Jack Straw , the English job .
Understanding Iran 2019,144-145 .
۱۵- ۲۱ خرداد ۱۳۹۰ Tarikh Iran.ir
۱۶- همان. ص ۸۳ ستون اوّل، بند دوم به نقل از:
France Grier .
The Mossadegh period ( 13 Oct 1978 ) FCO & 3187 .
۱۷- همان. ص ۸۵ ستون دوم بند دوم.
۱۸- همان. ص ۸۴ ستون اوّل بند دوم.
۱۹- همان. ص ۸۷ ستون دوم بند چهارم به نقل از:
NSC …FRUS ( 2017 ) , 367 -70
NIE -75 .
۲۰- همانجا به نقل از :
CIA , Prospects for surrival of Mossadeq’s Regime .
CIA electronic library .
۲۱- همان. ص ۸۸ ستون اول بند دوم به نقل از :
Sherman Kent , Current outlook in Iran ( 13 August 1953 ) ,
NSC contributions to NIE-102
Declassified on 2012/09/20 .
۲۲- همانجا. ستون اوّل بند چهارم به نقل از:
Katouzian oil boycott … in Mossadiq , Iranian nationalism , and oil ( Texas university press 1988 ) , 203-27 .
۲۳- همانجا. ستون دوم بند ۱ و ۲ و ۳ به نقل از:
Dennis Wright , letters to foreign secretary ( 1954 ) . FO416 / 107 ( 7 January , 16 February )
۲۴- همان. ص ۸۹ ستون دوم بند سوم به نقل از :
British Embassy . FO 371 / 109986 .
۲۵- همانجا. بند دوم به نقل از:
Cottam , nationalism in Iran , 279 .
۲۶- همانجا. ستون اوّل بند سوم به نقل از:
CIA , Telegram ( 19 August 1953 )
FRUS ( 2017 ) , 699 .