تمام چیزهایی را که بتوان اختراع کرد، تا به حال اختراع شده !
بریده ای از کتاب «اقتصاد سیاسی محیط زیست»
جان بلامی فاستر، مارکسیست و بوم شناس مشهور در یکی از یادداشت هایش، خاطره ی یک بحران محیط زیستی قرن نوزدهمی را چنین معرفی می کند:
در طول سال های ١٨٣٠ تا ١٨٧٠، کاهش بارآوری زمین به دلیل از دست دادن مواد مغذی خاک، نگرانی عمدهی زیستمحیطی جامعه ی سرمایه داری، چه در اروپا و چه در آمریکای شمالی بود. نگرانی ها در این مورد قابل مقایسه با مشکلات کنونی ناشی از افزایش آلودگی هوای شهرها، جنگل زدایی گسترده ی قاره ها و نگرانی از افزایش جمعیت بیش از حد نبود. در سالهای ١٨٢٠ تا ١٨٣٠، در انگلستان و کمی بعد در دیگر اقتصادهای سرمایه داری در حال توسعه ی اروپا و آمریکا شمالی، نگرانی عمومی در مورد تحلیل رفتن خاک منجر به افزایش فوق العاده تقاضای کود گردید. اولین کشتی حامل گوانو (کود تولیدی از مدفوع مرغان دریایی) از کشور پرو در سال ١٨٣۵، در لیورپول پهلو گرفت، در سال ١٨۴١ واردات کوانو به ١٧ هزار تن رسید و در سال ١٨۴٧ این رقم به ٢٢٠ هزار تن افزایش یافت. در طول این مدت، کشاورزان در میدان های جنگ های ناپلئونی، واترلو و استرلیتز با ناامیدی به دنبال استخوان، به عنوان کود برای مزارع خود بودند. زوستین ون لیبیگ شیمی دان آلمانی اشاره می کند که در آمریکا، بین مرکز تولید حبوبات و بازار مصرف آن، می تواند صدها کیلومتر و حتی هزاران کیلومتر فاصله وجود داشته باشد. عوامل تشکیل دهنده ی کود طبیعی به نواحی دورتر از محل تولیدشان فرستاده می شود و از اینرو، بارور کردن زمین را با مشکل رو به رو می کند.
دیری نپایید که نخستین کارخانجات تولید کود شیمیایی در نقاط مختلف دنیا ایجاد شدند. در انگلستان، این کارخانجات انواع کودهای فسفری را تولید کردند و در ایالات متحده و در دهه ۱۸۳۰، کودهای شیمیایی با استفاده از شوره زارهای مستغنی از نیترات تولید شد و در حوالی ۱۸۶۰، کودهای پتاسیمی آلمان، راهی بازارها شدند.
کمتر از پنجاه سال بعد، بحران محیط زیستی کمبود کود، به بحران زیستمحیطی ازدیاد کود در انگلستان بدل شد؛ در ۱۸۹۴، بن جانسون در مقاله ای تحت عنوان بحران کود اسب، به رویداد تاریخیِ جالب توجه دیگری درباره ی بحران کود ناشی از تردد اسب ها در انگلستان اشاره میکند:
آنچنان که جانسون توصیف می کند، تردد ۱۱۰۰۰ کالسکه ی اسبی، چند هزار اتوبوس اسبکش که هر کدام به ۱۲ اسب در روز نیاز داشتند و در مجموع تردد سرسامآور ۵۰ هزار اسب در شهر لندن، تجمع حجم عظیمی از فضولات این حیوانات را در خیابان های شهر در پی داشت. از هر اسب به طور متوسط، در هر روز معادل ۷ تا ۱۶ کیلو (۱۵ تا ۳۵ پوند) مدفوع و یک لیتر (۲ پینت) ادرار خارج میشد و این حجم عظیم فضولات نگرانی محیط زیستی فزایندهای را موجب می شد. به توصیف جانسون، به طور متوسط هر اسب بارکش سه سال عمر مفید داشت و نگرانی دیگر، ساماندهی لاشه ی این حیوانات، در داخل و حومه ی شهر لندن، پس از مرگ بود. جانسون با توجه به تیتر برخی از روزنامه های آن دوران لندن، چنین نقل می کند:
در طول ۵۰ سال آینده، هر یک از خیابان های لندن به زیر ارتفاع ۳ متر (۹ فوت) کود دفن خواهد شد.
حتا هنگامی که این بحران در سال ۱۸۹۸ و در نخستین کنفرانس بین المللی برنامه ریزی شهری در نیویورک مطرح شد، هیچیک از صاحبنظران، راهکاری برای برون رفت از این بحران سراغ نداشتند. ۱۴ سال، پساز برگزاری این کنفرانس، شرکت فورد، تولید خودروهای خود را در دیترویت آمریکا آغاز کرد.
جوزف شومپیتر در جلد دوم کتاب «تاریخ تحلیل اقتصادی» به مطالعه ی دیدگاه های اقتصاددانان در بازدهی زمانی ۱۷۹۰ تا ۱۸۷۰ پرداخته است، و در آنجا توجه مخاطبانش را به موضوع «نگرش» اقتصاددانان جلب کرده است. او لقب «بدبینی» را برای اقتصاددانانی مانند مالتوس، وست، ریکاردو، و جیمز میل شایسته می داند و تأکید می کند که اینان، رشد فزاینده ی جمعیت را در برابر پاسخ کاهنده ی طبیعت به کوشش انسان ها برای تأمین معاش می دیدند و در کنار آن، اوضاع و احوال افزایش تدریجی بهره ی مالکانه ی زمین، و بازده صنعت که به ظاهر نزولی می رسید، بیش از پیش بر نگرانی آنان می افزود. شومپیتر بحث درباره ی درستی یا نادرستی جزییات تحلیل های ایشان را کنار می گذارد و به «نگرشی که در پس تحلیل آنها بود»، می پردازد:
جالب ترین چیزی که مشاهده می کنیم، نبود کامل تخیل است که آن دید را بروز می دهد، آن نویسندگان [اقتصاددانانی مانند مالتوس، وست، ریکاردو، و جیمز میل] در آستانه ی تماشایی ترین پیشرفت های اقتصادی بودند که تا آن زمان مشاهده شده بود. جلوی چشم هاشان امکاناتی گسترده به واقعیت بدل می شدند. با این همه، چیزی نمی دیدند جز اقتصادهای دست و پا بسته که با کامیابیِ پیوسته کاهنده ای برای نان روزانه تلاش می کردند. مجاب شدهب ودند که بهبود فن شناختی و افزایش سرمایه سرانجام نخواهد توانست قانون مقدر بازده کاهنده را خنثی کند.
برای نشان دادن بستر چنین تفکری، در قرن هجدهم و نوزدهم، در اندیشهی صاحب نظرانی چون مالتوس، وست، ریکاردو، و جیمز میل، به شوخی نقل قولی از چارلز هالند دوئل، مطرح میشد که:
تمام چیزهایی را که بتوان اختراع کرد، تا به حال اختراع شدهاست.
دوئل در فاصلهی سالهای ۱۸۹۸ تا ۱۹۰۱ سرپرست ادارهی ثبت اختراعات آمریکا بود. یکصدسال بعد، در ژانویه ۲۰۰۰، مجله popular mechanics، با تکرار این سخن از دوئل، یادآوری میکرد که:
طی صد سال گذشته، بیش از ۵ میلیون اختراع در اداره ثبت اختراع آمریکا ثبت شدهاست. هرچند که اختراع ثبت شده به شماره ۷۳۰۹۱۸ شامل ابداع «محافظ چشم برای مرغ ها»، نتوانسته است که تغییر مهمی در بنیانهای جامعه ما به وجود آورد، اما هزاران نمونه از ابداعات دیگر، زندگی ما انسان ها را به کلی متحول کرده اند؛ فقط یک نمونه از این ابداعات بزرگ، اختراع موتور جت است.
رویدادهایی که به آن اشاره شد، مبتنی بر باورهای رایج و سنتی در علوم انسانی و ملهم از بنیانهای فلسفی مشخصی است که نتایج آن عبارتند از:
- اعتقاد به وجود قوانین طبیعی، مانند علوم تجربی در علم اقتصاد.
- انسان به مثابه موجود واکنشگر تحت تأثر محرک ها و عوامل بیرونی.
- یکسان پنداشتن دانش رسمی با دانش ضمنی یا کم التفاتی به تفاوت آنها و آثارشان.
- قابل پیشبینی فرض کردن رویدادهای آینده به استناد تجربیات گذشته و مسیرهای پیموده شده ی پیشین.
- عامل دانستن پدیده های عینی و عوامل مادی دنیای بیرون، به عنوان پدیدآورنده ی محدودیت های اقتصادی.
شاید حائز اهمیت ترین تفاوت مکتب اتریش با سایر نظریه ها و مکاتب اقتصادی، بنیآن های فلسفی آن باشد. این وجه تمایز، در نگرش به پدیده های گوناگون اقتصادی، و از جمله اقتصاد محیط زیست، مسبب آثار و تفاوت های بزرگی در تحلیل مسائل است.
(مراجع و پارورقی ها در کتاب موجود هستند و در متن حاضر حذف شده اند)
پژوهشگر
سپاس بسیار.
امیدوارم در بخش های اقتصادی به ویژه قانونگذاران و دولت ها، اقتصاد محیط زیست در برنامه های راهبردی مورد توجه قرار دهند پیش از آنکه هزینه های مضاعف و کاهش بهره وری را رغم بزند.